سناریو
این داستان ترسناک و واقعی از زبان آدمهای واقعی روایت شده:روستای فال: حدود پنج ماهه که هیچکس تو اینجا یه خواب راحت نداشته. از وقتی که مرده شور به شکلی عجیب و مرموز کشته شد! حس ناامنی، از اون احساساتی بود که همه اهالی روستا تجربه میکردن. اوایل اردیبهشت ماه، دوباره یه سایه ترسناک روستا رو فرا گرفت.حالا دیگه ترس و وحشت تو چشمای مردم موج میزنه. خیلیا فرار کردن و اونایی هم که موندن، انگار دیگه دیده نمیشن! فقط یه تعداد کم از اهالی هنوز توی روستا دیده میشن.شنیدهها میگن از نیمهشب تا اذان صبح، صداهای عجیبی به گوش میرسه. کسی نباید تنها تو کوچهپسکوچهها پرسه بزنه، چون...




عالییی بود بینظیر هم فان بود هم خیلی ترسناک اصلا خیلییی خوب بود هرچقدر بگم کمه😹
عالی بود